در تمام شهر خبر پیچید که عیسی به اورشلیم می آید . پس جمعیت انبوهی که برای مراسم عید آمده بودند با شاخه های نخل به پیشواز او رفتند ، در حالی که فریاد می زدند : " مقدمت مبارک ، ای نجات دهنده ! زنده باد پادشاه اسرائیل !درود بر تو ای فرستاده ی خدا ! ".
عیسی نیز کره الاغی یافت و بر آن سوار شد ، همانگونه که در پیشگویی کتاب آسمانی آمده است که : " ای قوم اسرائیل از پادشاهت نترس ، چون او با فروتنی سوار بر کره الاغ می آید ."( انجیل یوحنا - باب دوازدهم -۱۲ تا ۱۶)
چرا هیچ کس حیوان مورد علاقه اش خر نیست ؟ چرا هیچ کس از چشمان زیباتر از آهوی خر که پر از حرف و معصومیته ، چیزی ننوشته ؟یا چشمان معشوقش را به خر تشبیه نکرده ؟
وقتی این جملات خوانده میشه ، با خواندن کلمه ی " خر " یا " الاغ " کمی خودتون رو جمع می کنید ، خجالت می کشین ، عصبانی میشین یا می خندین .
انگار من فحش یا بد و بیراه یا حرفی زننده نوشتم .
حیوانی که از همان ابتدا در کنار انسان بار کشیده ، کمک کرده در آفرینش تمدنها و فرهنگها .
هر زمان دست به شورش و اعتراض زده ،کتک خورده .
هنوزم بین روستاییان اعتقادی غلط رایج است :
" خر که کتک نخوره ، چموش میشه ".
امروز که نقش این مظلوم در زندگی ماشینی ما کم رنگ میشه ، از نگاه ظالمانه به او کاسته نشده است.
از خر بیچاره به عنوان مظهر بی عقلی یاد می کنیم .از اسمش به عنوان فحش و توهین استفاده می کنیم .
کاش به چشمانش نگاه می کردیم . انگار ما را سخاوتمندانه برای بی عقلی و کم توانی ذهنی ما برای درک خودش ملامت می کند .
کاش وقتی در برابر سواری ما اعتراضی رم گونه می کرد ، وقعی می نهادیم و آنرا نشانه ی حیوان بودن ، بی شعور بودنش نمی دانستیم .
بسیاری از این خرها در عرض ( طول زندگیشان دست ماست ) زندگیشان " چه گواراهایی " بزرگ بودند و هستند که در برابر سواری ما بورژواها و پرولتاریاها سر اطاعت به سختی پایین آوردند و تن به ترکه و شلاق ما دادند یا خرانه کشته شدند .
و آن خرهایی که بغض خفه کردند ، و در تاریکی تویله ها عریاد اسارت زدند و فحش خوردند .شاید خری تنها را در بیابان دیدیم که داد عرعری راه انداخته ، و گفتیم خر است دیگر .
شاید این نجابتی که به اسب نسبت میدیم درتکاملی از پدرش خر به ارث برده و سالیان زیاد با این نجابت با ما زیسته و تحمل کرده است .
بیاییم گاهی هم شیر نباشیم ، روباه نباشیم ،عقاب نباشیم ،...
فریاد بزنیم :
" من خـــــــــــــــــــــــــــــــرم "
شـــــــــاید ... .
Sina Khanbabaie
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر