۱۳۸۸ مرداد ۱۹, دوشنبه

اگون شیله






(Egon Schiele) اگون شیله : هنرمند و نقاشی که شاید بتوان امروز او را خداوندگار سالن های مد دانست.نابغه ای که کمتر از او شنیدیم.و هر جا که نامی از او خواندیم هزاران برچسب فساد و هرزه نگاری را بر پیشانی او چسبانده دیدیم. تف
اوت او در طراحی و نگاه او به آناتومی بدن و استخوان بندی انسان در اولین برخورد با شاهکارهای او به رخمان کشیده می شود. نمی دانم چرا وقتی طراحی او از صورت ها و اندام ها را ( به جز کودکان ) می بینم ناخودآگاه پوسیدگی هم جزوی جدا نشدنی از دریافت ذهنی من می شود. برآمدگی و فرورفتگی بدن ها و ظرافت خطوط او بی نظیر است. انگار بدن ها را می پرستد. شیل برای طرح های نامتناسب , عجیب, اروتیک و آشفته اش معروف است. و جالب این است که همه خانوم های انتخاب شده توسط او فقط زیبایی ندارند. او ارزش های جنسی انسان گذشته را به نقد می کشد و در بعضی نقاشی ها نگاه مردان را به زنان با نشان دادن زن به شکل تنی بی دست و پا ( تکه گوشت ) چون سیلی به صورت بیننده می زند. نگاهی مختصر به زندگی اگون شیله
1890: تولد در تولون اتریش در کنار رود دانوب. از پدری اتریشی و مادری با اصلیت چک به دنیا آمد.
1905 : پدرش را به علت ابتلا به سیفلیس از دست می دهد.
1906 : پذیرفته شدن در مدرسه هنر و دین. ( که گوستاو کلیمت هم در این مدرسه تحصیل کرده است )
1907 : با اصرار اساتید به آکادمی هنر( که سنتی تر بود ) در وین فرستاده شد. در آنجا به تحصیل نقاشی و طراحی پرداخت که بی نتیجه بود. این همان مدرسه ای است که آدولف هیتلر در 1907 از ورود به آن باز ماند. ( همین اتفاق افسانه ای را ساخت که شیله و هیتلر موفق به دیدار هم شدند . که امروز کاملن رد شده است.)
1907: آشنایی با گوستاو کلیمت. کلیمت استعدادهای خاص شیله را تشخیص داد و سخاوتمندانه مرشدی برای هنرمند جوان شد. کلیمت با خریدن بعضی از کارهای او , تعویض با کارهای خود و پیدا کردن و دادن مدل نقاشی هایش به او یا معرفی او به مشتریان پر و پا قرص و دائم خود , در شیله ایجاد شوق کرد و از او به این نوع حمایت کرد.
1908: شیله اولین نمایشگاه خود را برگزار کرد.
1909: تحصیلات در آکادمی را ناتمام گذاشت و گروه هنر نوین را همراه با دانشجویان ناراضی تشکیل داد. در همین سال کلیمت , شیله را به نمایشگاه کارهایش دعوت کرد.در اینجا بود که شیله با کارهای ادوارد مونش جان تروب و ونگوگ آشنا شد. ( بارها گل های آفتابگردان ونگوگ را ستایش کرد ). شیله شروع به کار بر روی انسان و مسائل جنسی انسان کرد که این موضوع بارها در کار او اختلال بوجود آورد. تمرکز او بر روی بدن های برهنه , مرگ و جستجو در امیال انسان است. هم چنین او آثاری از مناظر , ساختمان ها و طبیعت بی جان خلق کرد.
1911 : شیله، " والری" (والی) 17 ساله را ملاقات کرد و رابطه ی عاشقانه ای را با او آغاز کرد و برای مدت ها با او در وین زندگی کرد . والری مدل بسیاری از شاهکارهای او بود. والری قبل از آشنایی با شیله مدل کلیمت و یکی از معشوقه های او بود .شیله و والری تصمیم به فرار از محیط شلوغ و پر دردسر وین گرفتند و به شهر کوچک " Český Krumlov (Krumau) " حوالی بوهمیا ( شرق چک ) زادگاه مادر اگون رفتند .ولی با و جود آشنایان و نزدیکان اگون از شهر بیرون انداخته شدند . اهالی شهر شدیدن نوع زندگی آنها را ناپسند می دانستند و نمی توانستند قبول کنند که دختران نوجوان و جوان شهر مدل های او باشند . اگون و والری مجبور شدند به Neulengbach بروند تا برای شیاه مکانی الهام بخش و آرام پیدا کنند .اما در آنجا نیز رفتار و نوع زندگی شیله خشم ساکنین شهر را بر انگیخت و با لاخره به جرم اغوای دختری نوجوان دستگیر شد .
در گزارش پلیس آمده است هنگام دستگیری صدها طرح و تابلو را نیز توقیف کردند . در روز دادگاه قاضی یکی از طرحهای او را با شعله شمع مقابلش سوزاند و او را محکوم به سه روز زندانی کرد که این مدت به بیست و یک روز افزایش پیدا کرد . از دوران زندان دوازده طرح و تابلوی به جای مانده، با ته مایه مشکلات و رنج اسارت و زنجیر شدن در سلول زندان .
1914 : شیله با دو خواهر به نام های ادیت و آدله هارمس آشنا شد . هر دوی آنها همراه خانواده شان روبروی استودیو شیله در حومه ی وین " Hietzing" زندگی می کردند . آنها از خانواده ای متوسط و پروتستان هایی معتقد بودند .
1915 : شیله برای بدست آوردن منزلت اجتماعی قابل قبولی با ادیت نامزد شد و والی وفادار فهمید که باید روابطش را با اگون کوتاه کند . با وجود مخالفت های شدید خانواده ادیت ، اگون و ادیت در 17 ژوئن ( سالگرد ازدواج والدین اگون) 1915
با یکدیگر ازدواج کردند . جنگ جهانی اول آغاز شد و روی زندگی و کار شیله تاثیر گذاشت .سه روز بعد از ازدواج او به خدمت سربازی فرا خوانده شد .او ابتدا به مقری در پراگ فرستاده شد . در ارتش شیله با افسرها و مافوق ها رفتاری خوبی داشت و آنها هم به شخصیت هنرمند او احترام می گذاشتند .او هیچگاه به خط مقدم اعزام نشد و جنگ را از نزدیک ندید که باعث میشد به نقاشی و طراحی از سربازان و اسرا بپردازد .
1917 : او به وین بازگشت و اکنون می توانست روی استعداد خاص و هنر خود تمرکز کند و کارهایش کم کم توانست معروفیت و محبوبیت بین هنرمندان و جوامع روشنفکری آن سالها پیدا کند . در چهل و نهمین نمایشگاه آثار نقاشی وین او توانست با نمایش پنجاه اثر از خود در سالن اصلی بر محبوبیت و افتخارات خود بیافزاید .او هم چنین پوستری برای نمایشگاه نیز طراحی کرد که الهام گرفته از شام آخر بود و پرتره خود را جای صورت مسیح استفاده کرد . این موفقیت ها و جنجال ها نام او را بر زبان ها انداخت ، تا جایی که تابلوهایش با قیمت های گزاف به فروش رسید و سفارشهای پرتره بسیاری گرفت .

پاییــــــــــــــــــز 1918 فرا رسید و اپیدمی آنفولانزا جان 20 میلیون نفر را در اروپا تهدید می کرد که به وین هم رسید . ادیت که شش ماهه حامله بود ، در 28 اکتبر همان سال بر اثر ابتلا به آنفولانزا از دنیا رفت ،که آنفولانزا شیله را درست سه روزبعد از مرگ همسرش از دنیای جدید ، معروفیت ، محبوبیت و افتخارات و آینده ای درخشان محروم کرد .او 28 ساله بود . در طی آن سه روز شیله تعدادی طرح از تن بی جان همسرش کشید که آخرین یادگارهای اوست . شاید با مرگ شیله و مودیلیانی (1920) و به اوج نرسیدن نبوغشان عر صه برای نقاش زرنگ و شومنی مثل پیکاسو خالی شد تا امروز نشناخته و ندیده پیکاسو دوست شویم .پیکاسو بی شک خوش اقبالترین مرد قرن گذشته است .
Sina Khanbabaie












( استفاده از مطالب وبلاگ با ذکر منبع و نام نویسنده مجاز است )


















هیچ نظری موجود نیست: